خانومی برای درمان مشکل بچه دار نشدن خود به پزشک مراجعه کرد. پس از معاینات و آزمایش های مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد میباشد و تنها راه حل
ممکن، بهره برداری از خدمات «پدر جایگزین» است.
زن: منظورتان از پدر جایگزین چیست؟
پزشک: مردی که با دقت انتخاب می شود تا نقش شوهر را اجرا و به بارداری خانم کمک کند..
زن تردید نشان داد لکن شوهرش بچه می خواست و او را راضی کرد تا راه حل را بعنوان تجویز پزشک بپذیرد.
چند روز بعد جوانی را یافتند تا زمانیکه شوهر در خانه نباشد برای انجام وظیفه مراجعه کند.
روز موعود فرا رسید، لکن همسایه طبقه بالا نیز همان روز عکاسی را برای گرفتن عکس از نوزاد خود دعوت کرده بود تا در منزل از کودکشان چند عکس بگیرد.
از بد حادثه عکاس آدرس را اشتباهی رفته و به خانه زوج جوان رسید و در زد. زن در را باز کرد.
- سلام، برای موضوع بچه آمدم.
- سلام، بفرمائید.
- میخوام هرچه زودتر شروع کنم.
- باشه! بریم اتاق خواب؟
- حرفی نیست، هرچند که سالن مناسب تر است؛ دو تا روی فرش، دوتا رو مبل و یکی هم تو حیاط.
- چند تا؟
- حداقل پنج تا. البته اگر بیشتر خواستید حرفی نیست.
عکاس در حالیکه آلبومی را از کیف خود بیرون می آورد، ادامه داد:
- مایلم نمونه کارم را نشونتون بدم. روشی را بکار می برم که مشتریام خیلی دوست دارن.. مثلاً ببینید این بچه چقدر زیباست. اینکار رو تو یک پارک کردم.. وسط روز بود و مردم جمع شدن تماشا کنن. اون خانم خیلی پر توقع بود و مرتباً بهانه می گرفت. در نهایت مجبور شدم از دو تا از دوستام کمک بگیرم. علاوه بر اون یه بچه گربه هم اونجا بود و دم و دستگاه رو گاز می گرفت.
زن بیچاره حیرت زده به سخنان گوش می کرد.
- حالا این دوقلوها را نگاه کنین.. اینبار خودی نشان دادم. مامانه همکاری تاپی کرد وظرف پنچ دقیقه کارمون رو تموم کردیم. رسیدم و با دو تا تق تق همه چیز روبراه شد و این دوقلوهائی که می بینید..
حیرت زن به نوعی سرگیجه تبدیل شده بود و عکاس اینگونه ادامه می داد:
- در مورد این بچه کار سخت تر بود. مامانش عصبی شده بود. بهش گفتم شما آروم باشید تا من کار خودمو بکنم. روشو برگردوند و همه چی بخوبی و خوشی پایان یافت.
چیزی نمونده بود که زن بیچاره از حال برود. طرف آلبوم را جمع کرده و گفت:
- شروع کنیم؟
- هر وقت شما بگین!
- عالیه! میرم سه پایه رو بیارم...
- سه پایه؟ برای چی؟
- آخه وسیله کار خیلی بزرگه. نمی تونم تو دست بگیرمش و بایستی بذارمش رو سه پایه و ... خانم.... خانووووووم.... کجا میری؟ چرا فرار میکنی؟ پس بچه چی شد؟ !!!!!!!!!
؟Do you know the relation between two eyes
آیا از رابطه دو چشم باهم آگاهی دارید؟
They never see each other.......... BUT
هیچگاه یکدیگر را نمی بینند
They blink together
با هم مژه میزنن
They move together
با هم حرکت می کنند
They cry together
با هم اشک می ریزنند
They see things together
با هم می بینند
They sleep together
با هم می خوابند
They share a very deep bonded relationship
با ارتباط عمیق با هم شراکت دارند
.However, when they see a woman, one will blink and another will not
ولی وقتی یک زن را می بینند یکی چشمک میزنه و دیگری نمیزنه
:Moral of the story
نتیجه اخلاقی قضیه
!!! Woman can break any kind of relationship
زن توانائی قطع هر ارتباطی را داره
همین چند وقت پیش بود کندی و قطعیهای مکرر اینترنت برای کاربران دردسرساز شده بود و مسئولین وزارت ارتباطات اعلام کرده بودند با راهاندازی اینترنت مشکلات مربوط به کندی و قطعی اینترنت حل خواهد شد.
در حال حاضر براساس آمارهای سایت NetIndex از میان ۱۷۰کشور جهان، کشور ایران در رتبه ۱۶۴ میانگین سرعت اینترنت قرار گرفته است که برخی از کشورهایی که از ما جلوتر هستند شامل: افغانستان هشت رتبه بالاتر از ما، عراق ۱۰ رتبه بالاتر از ما، مغولستان ۱۲۰ رتبه بالاتر از ما و قرقیزستان ۱۱۵ رتبه بالاتر از ایران هستند.
این در حالی است که قیمت اینترنت در ایران گرانترین قیمت ممکن در دنیا به نسبت سرعت و کیفیت و حجم دانلود است.
اما در حالی که مسئولین امر اعلام کردهاند با راهاندازی اینترنت ملی بسیاری از مشکلات کابران حل خواهد شد در همان روزها وزیر ارتباطات اعلام کرد ایجاد اینترنت ملی در حال حاضر امکانپذیر نیست.
وزیر ارتباطات در سال گذشته، درباره این که آیا با راهاندازی شبکه ملی اطلاعات، اینترنت از حوزه ارتباطات بدون مرزی حذف میشود، گفت: این کار امکانپذیر نیست؛ اما اگر در آینده توانستیم تمام محتوای مورد نیاز را به میزبانی داخلی و در شبکه ملی اطلاعات بگذاریم، ممکن است دسترسی به اینترنت خود به خود حذف شود.
حالا در سال جدید وزیر خبر از راهاندازی اینترنت ملی میدهد.
وزیر ارتباطات در حاشیه نشست هماندیشی و راهبردی طرح ملی خرید اعتباری (میزان) در مرکز همایشهای بینالمللی سازمان صدا و سیما، در خصوص شبکه اینترنت ملی گفته است: «طبق برنامهریزی زمانبندی شده چارچوب کلی این شبکه تعیین شده است و طراحی مفهومی آن نیز به پایان رسیده است.»
رضا تقی پور ادامه داد: اجرای جزئی این شبکه نیز در شهریور ماه سال گذشته صورت گرفت همچنین در حال حاضر بسیاری از دستگاههای دولتی برای برقراری ارتباط بین دفاتر خود از اینترنت ملی استفاده میکنند و همچنین برخی از مدارس نیز از اینترنت ملی استفاده میکنند.
وی افزود: تاکنون به کاربران خانگی اینترنت ملی ارائه نمیشد و شاید به این دلیل برای مردم ملموس نبوده است اما از ابتدای شهریور امسال اینترنت ملی جایگزین شبکه اینترنت جهانی خواهد شد.
وی در ادامه گفت: هماکنون متقاضیان اینترنت ملی(اینترانت کشوری) میتوانند برای اخذ این سرویس به مخابرات استانی مراجعه نمایند.
وزیر ارتباطات در ادامه تأکید کرد: از شهریور سال جاری نیز شرکتهای ارائه دهند سرویسهای اینترنت تنها میتوانند اینترنت ملی یا همان اینترانت کشوری را ارائه دهند.
به گفته وی این شبکه طبق پیشبینیها ظرف دو یا سه سال آینده به شکل مطلوب خواهد رسید.
تقی پور افزود: با اجرای این شبکه، اینترنت و سرویسهای متنوع اینترنتی ارزانقیمت در اختیار مردم قرار میگیرد. همچنین مباحثی چون امنیت و حفظ اطلاعات در درون کشور نیز با اجرای اینترنت ملی تحقق مییابد.
وی پایدار کردن شبکه اینترنت ملی و استفاده از اطلاعات ذخیره شده در آینده را از دیگر مزیتهای آن دانست.
باید منتظر ماند و دید با راهاندازی اینترنت ملی، سرعت، هزینه و وضعیت اینترنت در کشور بهبود خواهد یافت یا خیر؟
اسامی مستعار:
اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.
پرداخت صورتحساب میز:
وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا ۱۵هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام ۱۰ هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند.
پول:
یک مرد ۲۰۰۰ هزار تومان برای یک جنس ۱۰۰۰ تومانی مورد نیازش می پردازد. یک زن ۱۰۰۰ تومان برای یک جنس ۲۰۰۰ تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد.
بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی که یک مرد بعد از آن بگوید، شروع یک بگو مگوی دیگر خواهد بود
آینده:
یـک زن تا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیکه ازدواج نـکرده هرگز نگران آینده نخواهد بود.
موفقیت:
یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.
ازدواج:
یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند،ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.
روابط:
اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. ۶ ماه پس از جدایی ساعت ۳ نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: "فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که ۹۹ درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.
بلوغ:
زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران ۱۷ ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران ۱۷ ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.
قهوه تلخ:
فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال قهوه تلخ شروع به پخش می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای جهانگیر شاه دو لو را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.
دست خط:
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.
حمام:
یک مرد حداکثر ۶ قلم جنس در حمام خود دارد – مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط ۴۳۷ قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.
خواروبار:
یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسر می خرد.
بیرون رفتن:
وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی ۴ ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.
گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.
ریچارد وایزمن
روانشناس دانشگاه هارتفوردشایر
چرا برخی مردم بی وقفه در زندگی "شانس" می آورند درحالی که سایرین همیشه "بدشانس" هستند؟
مطالعه برای بررسی چیزی که مردم آن را "شانس" می خوانند، ده سال قبل شروع شد.
می خواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضی ها را می زند، اما سایرین از آن محروم می مانند. به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم "خوش شانس" و عده دیگر "بدشانس" هستند؟
آگهی هایی در روزنامه های سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس می کنند خوش شانس یا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگیرند.
صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سال های گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگی شان را زیر نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمایش های من شرکت کنند.
نتایج نشان داد که هرچند این افراد به کلی از این موضوع غافلند، کلید خوش شانسی یا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است.
برای مثال، فرصت های ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگیرید. افراد خوش شانس مرتبا با چنین فرصت هایی برخورد می کنند، درحالی که افراد بدشانس نه.
با ترتیب دادن یک آزمایش ساده سعی کردم بفهم آیا این مساله ناشی از توانایی آنها در شناسایی چنین فرصت هایی است یا نه.
به هر دو گروه افراد "خوش شانس" و "بدشانس" روزنامه ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگویند چند عکس در آن هست.
به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که می گفت: "اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که این آگهی را دیده اید 250 پوند پاداش خواهید گرفت."
این آگهی نیمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسیار درشت چاپ شده بود.
با این که این آگهی کاملا خیره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی می کردند عمدتا آن را ندیدند، درحالی که اغلب افراد خوش شانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبی تر از افراد خوش شانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصت های غیرمنتظره را مختل می کند.
در نتیجه، آنها فرصت های غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر امور از دست می دهند.
برای مثال وقتی به مهمانی می روند چنان غرق یافتن جفت بی نقصی هستند که فرصت های عالی برای یافتن دوستان خوب را از دست می دهند.
آنها به قصد یافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق می زنند و از دیدن سایر فرصت های شغلی بازمی مانند.
افراد خوش شانس آدم های راحت تر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند می بینند.
تحقیقات من در مجموع نشان داد که آدم های خوش اقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ایجاد می کنند..
اولا آنها در ایجاد و یافتن فرصت های مناسب مهارت دارند،
ثانیا به قوه شهود گوش می سپارند و براساس آن تصمیم های مثبت می گیرند.
ثالثا به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نیکی برای آنها رضایت بخش است،
و رابعا نگرش انعطاف پذیر آنها، بدبیاری را به خوش اقبالی بدل می کند.
در مراحل نهایی مطالعه، از خود پرسیدم آیا می توان از این اصول برای خوش شانس کردن مردم استفاده کرد.
از گروهی از داوطلبان خواستم یک ماه وقت خود را صرف انجام تمرین هایی کنند که برای ایجاد روحیه و رفتار یک آدم خوش شانس در آنها طراحی شده بود.
این تمرین ها به آنها کمک کرد فرصت های مناسب را دریابند، به قوه شهود تکیه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبیاری انعطاف نشان دهند.
یک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشریح کردند. نتایج حیرت انگیز بود: 80 درصد آنها گفتند آدم های شادتری شده اند، از زندگی رضایت بیشتری دارند و شاید مهم تر از هر چیز خوش شانس تر هستند.
و بالاخره این که من "عامل شانس" را کشف کردم.
چند نکته برای کسانی که می خواهند خوش اقبال شوند
به غریزه باطنی خود گوش کنید، چنین کاری اغلب نتیجه مثبت دارد.
با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شوید و عادات روزمره را بشکنید.
هر روز چند دقیقه ای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنید.
*******
به شما پیشنهاد میکنیم حتما این مقاله را بخوانید. میخواهیم ثابت کنیم موفقیت ساده است. ساده به شرط آنکه اصول و قوانینش را درست انجام دهید. میخواهم ثابت کنم موفقیت ساده است. ساده به شرط آنکه اصول و قوانینش را درست انجام دهید. قرار است در این مقاله با چند مقایسه کوچک به جوابی برسیم که سالهاست ذهن ما را به خود مشغول کرده است. سوالی که با جواب ندادن به آن هر روز ارزش خودمان را پیش خودمان کمتر میکنیم و هر روز به جای پیشرفت، پسرفت میکنیم. ****** چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. روی میز لیوان های متفاوتی قرار داشت; شیشه ای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوان های دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوه هایشان را ریخته بودند و هر یک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت: بچه ها، ببینید; همه شما لیوان های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوان های زمخت و ارزانقیمت روی میز مانده اند.
حالا اگر از شما بپرسم چرا بیل گیتس موفق است سریعا میگوئید خوب مشخص است ، این آدم پنجاه بیلیون دلار ثروت دارد. او یک شخصیت مشهور و یک مدیر موفق است.شاید اینها را بتوان در زمینه موفقیت شغلی ملاک قرار داد اما آیا اگر قرار باشد خود شما را موفق تلقی کنیم بدون موفقیت در زمینه فردی میتوانیم از شما به عنوان یک انسان موفق نام ببریم؟
دوست من، قضیه حتی فراتر از سوال قبلی ست. فرض کن جوان بزهکاری در بیست و هفت سالگی، یعنی در سن من به زندان بیفتد و تا بیست سال آینده یعنی چهل و هفت سالگی از آنجا آزاد نشود. اما بعد از آزادی و حالا که قدر و ارزش واقعی زندگی را دانسته دست به تلاش میزند. در صدد جبران زمانهای از دست رفته برمیآید و به جلو حرکت میکند. با تمامی این احوال زمان از کف رفته است. او میبایست تازه در زمینه خاصی تحصیل کنید، تجربه به دست بیاورد و کارشناس شود. باید زمانی بگذرد تا در کارش موفق شود. باید بدهیهایش را به زمانه پرداخت کند. نهایتا ده سال بعد یعنی در پنجاه و هفت سالگی تنها یک میلیون دلار ثروت کسب میکند.
در اینجا، آیا میتوانیم منکر موفقیتهای کسب شده این بزهکار منقلب شده باشیم؟ آیا میتوانیم بگویم چون بیل گیتس در جوانی یک میلیونر بود اما بزهکار مثال ما در پنجاه سالگی تنها یک میلیون دلار دارایی دارد انسان موفقی نیست؟! آیا میتوان ارزش هدفمند بودن، تلاش و خودساختگی او را زیر سوال برد؟! هرگز!
از نظر من “موفقیت رسیدن به هدف نیست”! من موفقیت را در داشتن هدف میدانم. من موفقیت را یک اشتیاق سوزان میبینم.
قبول دارید که انسانهای موفق، انسانهای شادی هستند؟ در واقع اگر میخواهید شاد باشید میبایست موفق باشید. از طرفی روانشناسان معتقدند اگر میخواهید موفق باشید میبایست شاد باشید. من در این بین به رابطهای پی بردم.
زمانی که هدفی داریم احساس خرسندی و رضایتمندی و نهایتا شادی میکنیم و این یعنی موفقیت. رضایتمندی و شادی ما را در مسیر موفقیت قرار میدهد. از همین رو میگویم انسانهای به واقع هدفمند انسانهای موفق هستند. داشتن هدف یعنی موفقیت!
از اینجاست که آن دختر و پسر بیمار به خودش میآید. از اینجاست که نا امیدی را رها میکند و جسارت آنرا بدست میآورد که برای خود هدفهایی تعیین کند و در راه رسیدن به آنها گام بردارد. در مسیر موفقیت…
دوست من، فرض کن تنها شش ماه از عمرت باقی مانده بود. برای موفقیت چکاری ست که باید بکنی؟!
آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف هایشان هم شکایت از زندگی بود. استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده می کرد. او قهوه جوش را روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند.
دانشجوها که از حرف های استاد شگفت زده شده بودند، ساکت بودند و استاد حرف هایش را به این ترتیب ادامه داد: «در حقیقت، چیزی که شما واقعا می خواستید قهوه بود و نه لیوان. اما لیوان های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاه تان به لیوان های دیگران هم بود. زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف ها زندگی را تزیین می کنند اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد.
البته لیوان های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تاثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجه تان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. پس، از حالا به بعد تلاش کنید نگاه تان را از لیوان بردارید و در حالیکه چشم هایتان را بسته اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید.»
«من به این ها آموزش می دهم که دکتر، مهندس، معلم و ... شوند. چندین سال ما
توبره بافتیم و شما زینت بخش خانه هایتان کردید. حال نوبت شما و فرزندانتان
است که توبره ببافید.»
خبرگزاري دولتي ريانووستي روسيه روز جمعه (۱۶ دسامبر، ۲۵ آذر) به نقل از سپهبد سرگئي کاراکايف، فرمانده نيروهاي موشکي راهبردي روسيه از تصميم مسکو براي ساخت يک موشک راهبردي جديد با سوخت مايع خبر داده است؛ موشکي که "قادر است از سامانه فرضي پدافند موشکي امريکا" در شرق اروپا نيز عبور کند.
به گفته وي، موشکهاي بالستيک قارهپيماي روسيه که با سوخت جامد حرکت ميکنند، ممکن است توانايي نفوذ در دستگاههاي موشکي امريکا را نداشته باشند.
کاراکايف خاطرنشان کرد، ارتش روسيه در سال ۲۰۱۲، اقدام به پرتاب آزمايشي ۱۱ موشک بالستيک قارهپيما خواهد کرد.
امريکا براي نصب تجهيزات موشکي در شرق اروپا با روماني و لهستان، توافقنامههايي امضا کرده است. اين اقدام بالقوه واشنگتن از سوي مسکو به منزله فعاليتي خصمانه که امنيت ملي روسيه را تضعيف ميکند، تلقي ميشود.
ديمتري مدودف، رئيس جمهوري روسيه در اواخر نوامبر گفته بود، در صورتي که واشنگتن بدون توجه به نگرانيهاي مسکو به استقرار سپر موشکي برنامه ريزي شده ادامه دهد، روسيه، سايتهاي موشکي امريکا در اروپا را هدف قرار ميدهد.
وي در همين خصوص تصريح کرده بود: "با فرمان من، وزارت دفاع بدون تاخير ايستگاه راداري سامانه هشدار دهنده در کالينينگراد (منطقهاي در غرب روسيه) را به راه مياندازد."